بسم الله
سلام مسیح (ع)عزیز . شرمنده که خودمونی می نویسم ... حوصله مزخرف نگاری های متکلف رو دیگه ندارم ... از هنجار های من درآوردی که بین من و خدای خودم فاصله انداخته هم نفرت پیدا کردم ... متکلف نگاری هایی که می خواهند نگذارند فاصله ی نزدیکت با امام زمان(عج) ام را درک کنم ... وقتی که کسی را دوست دارم برادرم میشود و برادر پدرم می شود عمویم . عموی گرام فکر کرده اند که رهایت می کنم ... فکر می کنند که نمی شناسمت و از جانبت و از زبان خودشان برایم می گویند شاید رهایت کنم ... دلم می سوزد که عموی زنده ام را در چاه بی قیدی برادران یوسف مرده انگاشته اند و برای من از زبان مرده ای به اسم یهودا کلام تو را می گویند . یهودا یک بار راست گفت و آن هم لحظه ای بود که اعلام کرد مسیح نیستم ... و سینه چاکانش هم یک بار راست خواهند گفت که یهودا هستند ... مگر می شود یهودا نبود و عزیز ترین برادرات را به باد بد ترین توهین ها گرفت ... می دانم که زنده ای و در کنار امام زمان (عج) ام بسیار می گریی ... تعاریفت را به انحراف کشیده اند ... از مهربانی ات می گویند ! نه ! نه ! مهربانی ات را به بی قیدی ترجمه کرده اند ! نمی دانم چه به حالت می گذرد که با اسم مهربانی ات به برادرت نا سزا می گویند . عموی عزیز تو همیشه مسیح عزیز ما هستی ! مسیح عزیز عزیز ترین مسیح ما ! در کنار امام زمان (عج) ام ما را فراموش نکن... ای برادر پیامبر آخر الزمان ... ای مسیح مسلمان !