سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام آقای مسیحیان!
نمی‌دانم در آسمان چهارم- آن‌جا که شما در آن هستید- بیماری و کسالتی راه دارد که لازم کند حالتان را بپرسم یا نه. البته می‌دانم که آن‌جا، عالم فراماده است و علی‌القاعده، سراسر، سلم و سلامت؛ اما اگر شما با همان جسم مادیتان عروج کرده‌اید به آن‌جا، لابد حداقل سنخیتی با دنیای مادی ما دارد... ندارد؟! یعنی دنیای شما با دنیای ما، آن‌قدر هم سنخیت و نزدیکی ندارد که کسی از این دنیا بتواند برایتان عریضه بنویسد و دلش را خوش کند که نوشته‌اش را می‌‌خوانید؛ آن طور که آقای ما نوشته‌هایمان را می‌خواند...؟!
آخر از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان؛ ما، پیروان پیامبر خاتم –درود و سلام خدا بر او و خاندانش و شما- دلمان که به غمی بنشیند، دست به قلم می‌شویم و برای آخرین وصیّّ پیامبرمان – که زنده است و خودتان بهتر می‌‌شناسیدشان- عریضه می‌نویسیم. خرافه هم نیست؛ شرعمان تأیید کرده است عریضه نویسی را؛ شاید به حکم «و ابْتَغوا إلیه الوَسیلَة»... و یقین داریم که آقایمان، می‌خواند نوشته‌هایمان را...
راستی پیروان شما، وقتی دلشان برای شما تنگ می‌شود، چه می‌کنند؟! اصلاً... دلشان برایتان تنگ می‌شود؟! غروب جمعه‌ها یا ... – چه می‌دانم- یک‌شنبه‌ها، هوایتان را می‌کنند؟! غم و غصه‌ای بنشیند کنج دلشان، برایتان نامه می‌نویسند؟!
پیروان شما را نمی‌دانم؛ اما این روزها بعضی از بچه مسلمان‌ها دارند برایتان نامه می‌نویسند؛ بعضی‌ها که کاسه‌ی صبرشان، لبریز شده است و طاقتشان، طاق، از زخم‌های مکرری که فتنه‌های پیاپی، در عمق باورهای مذهبی‌شان نشانده است. دارند به شما نامه می‌نویسند تا گله کنند از برخی پیروان شما که علَم ستیز با آئین مقدس اسلام را بلند کرده‌اند و دستشان آلوده است به هتک حرمت پاک‌‌ترین فرد خلقت...
راستش را بخواهید، اگر دعوت ایشان و ایشان و به خصوص، ایشان نبود که من هم به شما نامه بنویسم، دوست داشتم گله‌هایم را ببرم نزد حضرت کلیم الله؛ برادرتان، موسی‌ بن عمران -علیه السلام- . دوست داشتم به درگاه ایشان شکوه کنم که چه بر سر امتشان آمد، که لَتَجـِدَنَّ أَشَدَّ النَّاس ِ عَداوَةً لِلّذین آمنوا الْیهود؟! دوست داشتم از ایشان بپرسم این بغض و کینه از کجا سر برآورد که آنان را در همیشه‌ی تاریخ، علم‌دار مبارزه با اسلام کرد و حالا یُریدونَ أَنْ یُطفِؤا نُورَ اللّهِ بأَفْواهِهـِم؟!


می‌دانم که انصاف نیست جدا نکنیم کسانی را که در هر دین و آئینی، سوای بدان امتشان هستند؛ یهود هم مردمان پاک خودش را دارد؛ اما باور کنید دنیای امروز ما را یهودیان صهیونیست چنان به انحطاط کشیده‌‌اند که از یاد آدم می‌برند که صهیونیسم، مساوی یهود نیست. همان‌‌ها که اگر تا چند دهه‌ی پیش، کسی برای نادیده گرفتن حضور و تأثیرشان در معادلات سیاسی بین‌الملل، معذور بود؛ امروز دیگر چنان نقششان در تمامی تحرکات بین‌المللی غرب – حتی در تعیین جهت‌گیری‌‌های سیاسی آمریکا- روشن شده است که نادیده‌گرفتنشان، عین غفلت است... و اتفاقاً، همه‌ی مشکل ما این‌جاست که هنوز دشمن اصلی‌مان را نشناخته‌ایم. هنوز باورمان نشده است که اسرائیل، نه فقط به جنگ فلسطین، که تمامی اسلام آمده است. هنوز برایمان معلوم نشده که با جریانی مواجهیم که صهیونیسم بین‌الملل، برنامه‌ریز و طراح آن بوده است. حتی خیلی‌های ما هنوز خبر ندارند که در همایشی که چند وقت پیش، در اورشلیم برگزار شد، راه‌های مقابله با اسلام، تشیع، مهدویت و ولایت فقیه را کاملاً بررسی کردند و باز، یَکیدونَ کَیداً ... و البته که خدا، کید بزرگ‌تری در آستین دارد!


«پوشش ناپایدار»، اثر ایمان ملکیدلم نمی‌خواهد با بازگویی قصه‌ی تلخ یهود، وقتتان را بگیرم؛ اما حقیقت تلخ دیگر آن است که برخی پیروان شما هم در این میان، آتش‌بیار معرکه‌ی اسلام‌ستیزی شده‌اند و دارند مو به مو می‌نویسند، آن‌چه را که اسرائیل املاء می‌‌کند. البته نه همه‌ی پیروانتان، ها...نه! اکثریت پیروان شما - انصافاً- نوع‌دوست‌اند و به عقاید دیگران احترام می‌گذارند. این را به چشم خودم- لااقل- دیده‌‌ام؛ اصفهان که ساکن بودیم، بین همسایه‌هامان، کم نبودند پیروان شما و با این حال، بی‌هیچ مشکلی زندگی‌هامان را می‌‌کردیم.
اکثریت پیروان شما، بی‌تردید، اهل عناد نیستند؛ بلکه آتش اسلام‌ستیزی، از کنده‌ی برخی پیروان شما - که اتفاقاً، سردمداران آمریکایی نیز جزو همان‌ها هستند - بلند است که تحت عنوان «میسحیت صهیونیسم»، بر این باورند که "باید" مقدمات ظهور شما را فراهم کنند و از آن‌جا که معتقدند ظهور شما در زمانی خواهد بود که یهود در ارض مقدس-سرزمینی از نیل تا فرات- ساکن شود، همه‌ی قوای خودشان را بسیج کرده‌اند تا تمامی موانع ورود و اسکان کامل یهود در ارض مقدس را کنار بزنند ... و اسلام، اصلی‌ترین مانع است!


می‌دانید، شگفت این‏‌جاست که با این همه، خیلی از ما -مسلمان‌ها- هستند که علی‌رغم آن‌که قربانی اصلی سیاست‌های هدف‌مند این گروه‌اند، حتی نام این فرقه را نشنیده‌‌اند! و البته جای سرزنش نیست. وقتی - مثلاً- در کتاب‌های درسی تاریخ ما - که معمولاً تنها منبع آشنایی اکثر دانش‌آموزان با تاریخ جهان است-  مارتین لوتر - مبدع و مروج تفکر مسیحیت صهیونیسم- شخصیتی روشن‌فکر، و فرقه‌ی پروتستان، فرقه‌ای ظاهرالصلاح معرفی می‌شود، باید حدیث مفصل خواند از این مجمل!


نمی‌دانم؛ شاید بهتر باشد مثل خیلی‌ها، مکتب شما را از لوث وجود آن‌ها مبرّی بدانم و آن‌ها را از دایره‌ی مسیحیت بیرون کنم؛ اما واقعیت آن است که آن‌ها چنان به همان اعتقادات اشتباه خودشان پای‌بندند که مرا از مذهبی بودنم، ناامید می‌کنند! گیرم که اهداف امپریالیستی و سلطه‌جویانه‌ی آن‌ها، نقش زیادی در سیاست‌های جنگ‌افروزانه‌شان داشته باشد – که دارد- ؛ اما جای انکار نیست که یکی از دلایل دشمنی همه جانبه‌ی آن‌ها با اسلام، این است که ما مسلمان‌ها را – مستقیم، یا غیر مستقیم- مانع ورود یهود به سرزمین‌ مقدس، و در نتیجه، تأخیر در ظهور شما می‌دانند! برای آن‌ها حمایت از یهود – و در واقع، زمینه‌سازی ظهور شما- چنان اهمیت دارد که معتقدند در اثر همین حمایت‌هاست که برکات خداوند بر آن‌ها نازل می‌شود! حتی بوش- که خیلی‌های ما گمان می‌کنیم هیچ بویی از دین و مذهب نبرده است- بارها در سخنرانی‌های علنی‌اش، از رسالتی که در راه آمدن شما دارد، حرف زده است! یا همین رایس، که ما فکر می‌کنیم لامذهب‌تر از او در این دنیا پیدا نمی‌شود، شاگرد ممتاز کلاس انتظار شماست!
راستش را بخواهید وقتی برنامه‌ریزی‌های جدی آن‌ها را می‌بینم که چگونه در مسیر - به زعم اشتباه خودشان- تحقق ظهور شما، شبانه‌روز دارند کار می‌کنند، بر خودم می‌لرزم که مباد تاریخ تکرار ‌شود و آقای غریبمان، چونان امیرالمؤمنین – علیه‌السلام- فریاد بر آورد که: « فَیا عَجَباً عَجَباً وَ اللّهِ یُمیتُ القَلبَ وَ یَجلِبُ الْهَمَّ مِنَ إجْتِمَاع ِ هَؤُلَاءِ الْقَوْم ِ عَلَى بَاطِلِهــِمْ وَ تَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ»...
مباد که چون جدّ غریبش بنالد که: «لَوَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنَّ مُعاویةَ صارَفَنی بــِکُم صَرْفَ الدّینَار ِ بــِالدِّرهَم ِ فَأخَذَ مِنّی عَشَرَةَ مِنْکُمْ وَ أَعطَانی رَجُلًا مِنْهُم» که به همان آقای غریبمان قسم، اگر ذره‌ای- فقط ذره‌ای- از همت آن‌ها را ما داشتیم، تا به حال، آقایمان را از چاه غیبت بیرون کشیده بودیم...


حالا نه این‌که گمان کنید ما دست روی دست گذاشته‌ایم ها...نه! اتفاقاً همین اقدامات سوئی که علیه دینمان روا داشته‌اند، خودش بهترین گواه است که ما – به توفیق الهی و لطف آقایمان- داریم رو به جلو پیش می‌رویم. خود این جریان، بهترین گواه است که دشمن دارد چونان غریقی، به هر حشیش متمسک می‌‌شود؛ بلکه بتواند جلوی پیش‌رفت جریان جهانی اسلام‌گرایی را بگیرد. اصلاً بیشتر شدن روز به روز فشارهای او، نشان از آن دارد که خطر ما هم روز به روز دارد برای او بیشتر می‌شود؛ خطر اسلامی استکبارستیز و عدالت‌گرا که قدرت یافتنش، تمامی معادلات آن‌ها را به هم خواهد ریخت. شما که غریبه نیستید؛ حقیقت آن است که آن‌چه ما مسلمان‌ها نیاز داریم، خودباوری و اعتماد به خداست؛ تا در پرتو لطف او، چنان اقتدار و عزتی بر قامت رفیع باورهامان بنشیدند که هیچ ترفندی را یارای خدشه‌دار کردنش نباشد. هم‌چنان‌که ملت ما در جریان دست‌یابی به فناوری هسته‌ای، چنان عزم راسخی را به جهان نشان داد که شعاع تأثیرگذاری آن، قابل مقایسه با انفجار یک بمب هسته‌ای نبود! و کاش آن دسته از پیروان ناخالص شما می‌فهمیدند تا زمانی که انرژی هسته‌ای ما، چنین حامیان قدرت‌مندی دارد، هرگز نخواهند توانست ما را قدمی به عقب‌نشینی وادار کنند. کاش می‌فهمیدند ملت ما آقایی دارد که چونان پدری مهربان، پشتیبان و حامی آن‌هاست؛ آقایی که بوی گل نرگس می‌دهد و از گل مریمی خبر می‌آورد که آسمان چهارم، قرن‌ها او را ذخیره‌ی فردای زمین کرده بود...
آقای مسیحیان! منتظر دیدارتان هستیم در صبح ظهور...

سلام آقا