امروز باید در مقابل کاریکاتورهای دانمارکی، فتنه اگیزی های "فتنه" و خیلی کارهای کریه نامه ای به تو مسیح بزرگ بنویسم ، شاید با خواندن نامه ام بدانی همیشه در ذهنهای تک تک انسانها جا خواهی داشت، شاید بدانی که می دانیم محمد را تو وعده دادی، شاید مریم، مریمی که امروز در میان پنج زن بهشتی در کنار فاطمه جای دارد نیز خشمگین از قومی باشد که تنها ادعای دینداری می کنند، قومی یهودا صفت که مانند یهودیان که به عیسی رحم نکردند آنها نیز یه محمد ترحمی ندارند، قومی که نتوانستند مانند یوحناها و پطرس و مادلن و ... به پیامبرانشان ایمان بیاورند ور در راهه های سخت و پیچ در پیچ روزگار به مانند مرغهای منطق الطیر تنها سی مرغشان برای سیمرغ باقی ماند... .
مسیح دستهای تو معجزه گر تاریخ است، مسیح برای ما طلب بخشش کن برای منی که خیلی کوچک تر از آن بودم تا بخواهم نامه ای برای تو بنویسم، پس خودت نامه های مغفرتمان را تایید کن، امروز جای کسانی مانند شریعتی خالی است تا با زبان سرخشان دلهای داغ دیده را آرام کنند پس تو بدان که بالاترین ها در اسلاممان تو را می ستایند و خداوندگار بلخ برایت می سراید:
طبیبان فصیحیم که شاگرد مسیحیم///بسی مرده گرفتیم درو روح دمیدیم
چند گویی دود برهان است بر آتش خمش///بینمت بی دود آتش گشته و برهان شده
چند گشت و چند گردد بر سرت کیوان بگو///بینمت همچون مسیحا بر سر کیوان شده
از طبع خشکی و تری همچون مسیحا بر پری///گردابها را بر دری راهی کنی یکسو شوی
گهی از روی خود داده خرد را عشق و بی صبری///گهی از چشم خود کرده سقیمان را مسیحایی
اگر بر زندگان ریزی برون پرند از گردون///و گر بر مردگان ریزی شود مرده مسیحایی
خاک سیه بر سر او کز دم تو تازه نشد///یا همگی رنگ شود یا همه آوازه شود