سلام به رسول رحمت ...به رسولی که بین همه رسولان مهربانترین بود....سلام به رسول خدا و به قرآنی که در دست دارد...سلام به همه غریبانه هایی که می دانی....
قرآن را ورق می زنم...همه جا عشق می بارد ...جقدر قرآن شبیه باران است... مثل بارانی که بارها زیرش خیس شده ای ...آیه هایش تطهیر می کند آدم را.... این روزها عرق می کنم هر وقت نگاه می کنم قرآن را..... غیرت اجازه نمی دهد درست نفس بکشم و آیه ها را که می خوانم نفس ام بند می آید....
چقدر خجالت می کشم که نمی دانم چه کنم....شنیده اید که پست مردی از تبار غرب ...علیه قرآن و پیغمبرمان فتنه می سازد و حکومت های اسلامی هنوز مثل همیشه در خوابند و خواب نفت می بینند.... دشداشه های عربی شان پر از گلهای هلندی است و این خنده های پر معنا و سکوت و وقار عربی اجازه داده است که گاوهای هلندی هم شاخ در بیاورند....چقدر سخت است برایم ماندن و مسلمان نبودن ....انگار کسی نمی خواهد فریاد بزند غربت قرآن و اسلام را....اینجوری بهتر می فهمیم یکی برای دادستاندن از ظالمان کم است...همان که قرآن در دستهای او شبیه قرآن در دستهای پیغمبر است و صورتش مثل رحمت للعالمین....اینجوری عرب ها هم می فهمند همه چیز نفت نیست ....می فهمند که اسلام به دشداشه های عربی نیست ...به غیرت حیدری است ..یادم افتاد شبی که علی در بستر پیغمبر خوابید ....یادم افتاد روزی را که علی در احد بجای پیغمبر خنجر می خورد و ....جان عزیز زهرا را از خطر می رهاند ....یادم آمد روزی را که علی ندای غریبانه پیغمبر را در جنگ بدر 3 بار به پاسخ ایستاد و پشت پهلوان کفر را به خاک مذلت نشاند ..یادم آمد شجاعت حسن و حسین را که نامشان لرزه به اندام کفر و یزیدیان می انداخت و علمی که در دست علمدار حسین در بلندای عشق می چرخید و صدایی که که در کربلا می پیچید که انا مجنون الحسین (ع).....
تازه فهمیدم جهان اسلام چرا می لنگد.....تازه فهمیدم چرا گاوهای هلندی شاخ در آورده اند و غربیان گل هلندی به سینه زنان عرب می زنند....
آقا بیا که جهان بی شما سرانجامی ندارد...بیا که از اسلام بدون شما فقط پوستی مانده است و استخوانی ....
بیا که بدانند هنوز نام محمد(ص) و علم اهل بیت (ع) بر قله های عالم در اهتزاز است...
بیا که بدانیم ما نیز تنها نیستیم
..بیا که فتنه ها خاموش شوند و شاخ گاوهای هلندی بشکند...
و بیا که بدانند مسیح (ع) هم با ماست....
با او می شود