سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روزی آیات شیطانی است که ناخوانده از روی نامش می‌توان به ماهیت غیرانسانی و فرومایه‌اش پی برد، روزی دیگر شاگرد تربیت‌شده‌ی ریگان و کندی (بن‌لادن) است که همه‌ی جنایات انسانی خود را با نام مبارک "اسلام" در لفاف می‌پیچد و به خورد افغانهای بینوا می‌دهد، روزی "پرسپولیس" است که وقیحانه نام پرافتخار بنای توحیدی و باشکوه ایرانیان باستان را یدک می‌کشد تا تقابلی ساختگی بین ملیت و دیانت به هم آمیخته‌ی ایرانیان مسلمان پاک‌نهاد ایجاد کند، روزی دیگر کارتون طنز 300 است، روزی کاریکاتورهای دانمارکی و امروز هم فتنه.

غیر از کاریکاتورهای مجلات دانمارکی (که بر حسب اتفاق به آنها برخورد کردم)، نه علاقه‌یی به دیدن و پیگیری آن باقی لاطائلات داشته و دارم، نیز نه آنها را دیده و خوانده‌ام. لاطائلاتی که برای لکه‌دار کردن وجهه‌ی ایران و اسلام، و هر دوی اینها در کنار هم بافته می‌شوند و در نهایت، با یک برچسب دموکراسی، خیلی راحت روی پرده و پشت ویترین می‌روند و می‌شوند محبوب دلهای‌ آزاداندیشان!

از سوی دیگر، حالا که حرکتی جمعی برای درد دل و شکواییه بردن به پیامبر مسیحیان جهان به راه افتاده تا شاید با میانجیگری و عنایت خاص او، این فتنه‌گریها به پایان رسد، شخصاً خود را در حد و قدری نمی‌بینم که به مسیح (ع) نامه‌یی بنویسم. او که خواجه‌ شمس‌الدین حافظ شیرازی را نیز واداشت تا اینگونه بسراید:

مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید

که از انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

او که اولالعزم بود، روح‌ا... بود، کتاب داشت، نفس مسیحایی داشت و دستانی شفابخش. 

با این حال، بدون اینکه عیسی ناصری (ع) فرزند مریم مقدس (س) روی سخنم باشد، که من بنده‌ی زمینی حقیر و سراپا تقصیر، هرگز به ساحت آن بزرگواران و حواریونشان راهی نخواهم داشت، خواهم نوشت نکاتی چند که در ذهن دارم و مرور آنها را خالی از لطف نمی‌دانم:

 

1- آنانی که امروزه در کشورهای اصطلاحاً توسعه‌یافته و بیشتر در اروپای غربی، دست به کینه‌سازی و کینه‌جویی می‌زنند، جریانهای کاذب تولید می‌کنند و ناآرامی به وجود می‌آورند، مسیحی به شمار نمی‌روند.

مسیحی ازدواج نمی‌کند، مسیحی حجاب دارد، مسیحی در هر کلیسا و صومعه‌ دست به تاسیس فرقه‌ی جدید نمی‌زند، مسیحی شرب خمر نمی‌کند، مسیحی غیر از یکشنبه‌ها نیز عبادت روزانه دارد، مسیحی عزاداری می‌کند، مسیحی "تثلیث" را گناه می‌داند و مسیحی، "مسیح مصلوب" را باور ندارد.

 

2- جدایی دین از سیاست در نیمکره‌ی غربی جهان، مطمئناً دلایل فراوانی دارد که چند مورد عمده‌ی آنها را همگی می‌دانیم.

نخست اینکه مسیح (ع) خود هرگز به عنوان حاکم و فرمانروای سیاسی در قلمرو فلسطین و بیت‌المقدس و بیت‌لحم فعالیت نکرد تا الگویی برای پیروانش باشد. دوم اینکه قوانین سختگیرانه‌ی دین مسیح برای پیروانش، باعث شده تا بسیاری از جوانان و نوجوانان امروز در قرن بیست‌ویکم، دستورات و قوانین این مکتب را گزینشی اجرا کنند و اقلیتهای معتقد و پایبند مسیح، در گوشه‌های دورافتاده‌ی ایتالیا، اسپانیا، ارمنستان، اورشلیم و بخشهایی از آمریکا محدود و مهجور باشند.

در نهایت، میل ذاتی غربی‌ها به غوطه‌ور شدن در دریای بی‌بند و باری، لیبرالیسم اخلاقی و آزادی گزینشی (یعنی نوعی از آزادی که به شما اجازه نمی‌دهد در خیابان، سهواً به کسی تنه بزنید چون از شما در دادگاه شکایت خواهد کرد، اما این اجازه را می‌دهد که به خداوند متعال و پیامبران او توهین کنید چرا که هیچکس از شما شکایت نخواهد کرد!) بود که باعث شد هنجارهای اخلاقی دین مسیح توسط این جماعت شکسته شود و تقریباً گامهای اصلی محو دین از زندگی روزمره برداشته شود.

 

3- مقدمه‌های پیشین را چیدم تا به این نتیجه برسم که توهین‌کنندگان امروز به اسلام و مقدسات آن، این پروژه‌های فتنه‌گرانه را با عنوان پیروان مسیح و دین‌داران حقیقی اجرا نمی‌کنند. آنها گرفتارشدگان در مرداب سقوط اخلاقی و افول ارزشهای انسانی هستند که می‌خواهند با تحریکات استراتژیک، مسلمانان را نیز به درد خود مبتلا کنند.
آنها می‌خواهند مردمانی را که از ابتدای تاریخ، در سرزمینهای مهد فرهنگ‌، هنر و ادب می‌زیسته‌اند و حتی واژگانی همچون نجوم، جامعه‌شناسی و شعر را برای نخستین بار استعمال کردند، به لجه‌ی بدنامی، فساد، تباهی و افول بکشانند.
مردمان صاحب تمدنی که از معماری و نگارگری‌شان گرفته تا خوشنویسی و کتاب‌آرایی، کیمیاگری و اخترشناسی، در هر شاخه‌یی از علم و هنر، سرآمد بودند و مایه‌ی مباهات.

 4- تبدیل شدن زنان به کالاهای تبلیغاتی و اسباب عیش و خوش‌گذرانی مردان در غرب، از آنجا که به یک اپیدمی و رسم معمول تبدیل شده، فریاد هیچ وجدانی را برنمی‌انگیزد اما حربه‌ی خوبی است تا به غربی‌های سکولار نشان دهیم که حقوق زنان، کجا بیشتر پایمال می‌شود!

امروزه، بیشترین مانور غرب وحشی (دانمارک، فرانسه، هلند و آمریکا) برای اثبات ادعای مبنی بر تحجرگرایی از سوی حاکمان مسلمان، روی موضوع حقوق زنان به ویژه در ایران به عنوان نماد کشورهای اسلامی صورت می‌گیرد.

یادم می‌آید زمانی یک پروفسور جامعه‌شناس استرالیایی میهمانم بود. او که پس از یک گشت کوتاه در سطح شهر حسابی ذوق‌زده شده بود، اینطور به من می‌گفت: "من شهر شما را با لس‌آنجلس اشتباه گرفتم. نوع پوشش جوانان، اینجا کاملاً غربی است! ای کاش می‌دانستید در رسانه‌های ما راجع به شما چه می‌گویند..."

دوست دارم این نمایندگان پارلمانهای غربی (که بیشتر به گوجه‌فروش و لبنیاتی می‌مانند) و اهالی رسانه‌های mainstream که راجع به وضعیت حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان در ایران اظهار نظر می‌کنند و آن را نتیجه‌ی تعالیم اسلامی می‌دانند، دقیقاً توضیح بدهند که منظورشان چیست!؟ اینکه زنان مسلمان در کشورهای مختلف اسلامی از جمله ایران، با کمی تاخیر (مثلاً 2 هفته‌یی) آخرین تولیدات لباسهای ایتالیایی و آمریکایی را در مغازه‌های شهرشان دریافت می‌کنند، زیر پا گذاشته شدن حقوق‌شان محسوب می‌شود؟ اگر اینطور است، با آنها موافقم!

 

5- هیچ دیده‌اید این جوانهایی که می‌خواهند دوست سالم و از همه‌جا بی‌خبرشان را به استعمال دخانیات یا اعتیاد مبتلا کنند، از چه روشی استفاده می‌کنند؟ دور می‌ایستند، برایش پوزخند و نیشخند و زهرخند می‌زنند و به همدیگر می‌گویند: "بچه ننه را ببین! پاستوریزه را ببین! بچه مثبت را ببین..." و با اینگونه تحریکهای کلامی و جنگ روانی، سرانجام به مقصودشان می‌رسند.

بگذارید از همه‌تان (اگر در سنگر ما هستید) خواهش کنم که کمک کنید تا فریب این رفتار بچگانه‌ی غرب را نخوریم. آنها دور ایستاده‌اند و ما را تروریست، محور شرارت، آشوبگر و فتنه‌ساز می‌خوانند تا عکس‌العملهای ما را ببینند.

ما باید مثل هشت سال دفاع مقدس که جوانانمان پاک و آسمانی جنگیدند، در مقابل خمپاره‌های خشم و نفرت غرب، فرهنگی و هنری وارد عمل شویم. زمانی که بعثی‌های ملعون، به زنان ایرانی تعـرض می‌کردند و کودکان بی‌گناه سردشتی را زیر بمبهایشان هدف می‌گرفتند، جوانان پاک و معصوم ایرانی حتی یک غیرنظامی عراقی را نیز به اسارت نگرفتند.

آنانی که در استخراج آمار استادند، خیلی آسانتر به این نتیجه می‌رسند. مقایسه کنید آمار غیرنظامیان شهیدشده‌ی ایرانی و کشته‌شدگان غیرنظامی عراق در جنگ هشت‌ساله را. نمونه‌ی بارزش، سیصد گیلانی بی‌گناه و غیرنظامی که هزاران کیلومتر دورتر از خط مقدم جنگ، در پیربازار رشت توسط صدام (لعنت‌ا... علیه) بمباران شدند.

حالا هم بگذارید برایمان سیصد بسازند، چهارصد بسازند، فتنه بسازند، توهین کنند. کار عقلانی و هوشمندانه این است که در نهایت آرامش، شبکه‌هایی مانند پرس‌ تی‌وی، سحر تی‌وی و جام جم را گسترش دهیم و مثل همان روزها، جواب خمپاره را با شاخه‌ی گل بفرستیم. خاصیت غرب وحشی همین است. مگر فیلم‌های وسترن‌شان را ندیده‌اید؟

وظیفه‌ی ما تنها این است که چهره‌ی حقیقی اسلام را به جهانیان بشناسانیم. چهره‌یی که سراسر نور، روشنایی، برکت، صلح و محبت است. چهره‌ی دینی که مبنای اصلی آن بر کتاب است و کتاب نماد فرهنگ است و فرهنگ از نتایج تمدن. تمدن، آرزوی دور و دراز بشر برای به رخ کشیدن پیشرفت و اسلام یعنی عین تمدن فرهنگی. اگر درست بخوانیم، بشناسیم و اجرایش کنیم.

 

6- روح مسیح (ع) در عذاب است. می‌دانم... در عذاب است از آنانی که به اسم پیروان او، می‌خواهند جنگهای صلیبی نوین را بنا کنند، می‌خواهند جهان را به ناآرامی بکشانند...

روزی در موزه‌ی کلیسای وانگ اصفهان بودم و تصاویری را می‌دیدم که خود هنرمندان مسیحی از پیامبرانشان نقش کرده بودند. به عنوان یک مسلمان، از دیدن آن تصاویر، شرمناک و خجالت‌زده شدم... تصور می‌کنید آنان نیز به پیامبرشان به مانند یک قدیس آسمانی می‌نگرند؟ همانگونه که ما فخر جهان محمد مصطفی (ص) را با سربلندی و عزت می‌ستاییم؟ نه... اشتباه نکنید. برای مسیحیان امروز، عیسی (ع) در حد یک روشنفکر، یک چهره‌ی موفق و یک واعظ بود که با به صلیب کشیده شدن، حیاتش پایان یافت و اثری از خود بر جای نگذاشت. آنها در وجود عیسی مسیح (ع) تقدسی نمی‌بینند همانطور که در وجود پاپ بندیکت و پاپ ژان پل و...

اما مسلمانان سراسر جهان به ویژه ما ایرانیان، مسیح (ع) را می‌ستاییم. نخست از این روی که پیامبر صلح و دوستی است و مژده‌ی نزول مصحف بدون تحریف را سالها قبل از پیروزی مسلمانان داده بود. دوم از این روی که برگزیده‌ی بلامنازع پروردگار جهانیان در میان قومی گمراه و خونریز بود و در نهایت از این روی که یک پیامبر آسمانی بود و جسم زنده و روح ناظر او انتظار می‌کشد تا در روز ظهور، یکی از همراهان حضرت قائم (عج) باشد.

ما چهره‌ی عیسی (ع) را نورانی ترسیم می‌کنیم. ما مسیحیان واقعی را برادران و خواهران خود می‌دانیم. ما سفارش مسیح به پیراوانش را فراموش نمی‌کنیم که گفت: و پس از من احمد خواهد آمد، از او پیروی کنید...

مسلک ما مسلمانان، مسلک پیامبری است که وقتی مرد یهودی بر سر مبارکش زباله و خاکروبه می‌افکند، غیر از سکوت و لبخند پاسخی نمی‌داد و او را بر خوان محبت و بزرگواری خویشتن میهمان می‌کرد.

ایمان امروز