سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به دعوت برادر عزیز و خواهر‏جانم صدای من هم در آمد.

سلام به مسیح بزرگوار ! (راستش نمی‏دانم اگر حضوری بود؛ چطور صدایتان می‏کردم؟)

می دانم که خبر دارید.یعنی نمیشود که بی‏خبر باشید.ناسلامتی شما هم پیامبر صاحب‏کتاب هستید.نامه‏ی این برادر عزیز را خواندید؟ این خواهرم را چطور؟ نامه‏های زیادی خطاب به شما نوشته اند.آنها را هم خوانده‏اید؟کاش می‏دانستم .کاش می‏فهمیدم عکس العملتان چی هست.کاش می‏دانستم که وقتی فتنه‏ای در دنیای اینترنت در حال پخش بود، شما چه می کردید؟

راستی...شما از مولایمان خبر دارید؟بهشان گفتید که نامه‏های دوستانشان خطاب به شما بوده؟بهشان گفتید که برای اولین بار مسلمانها هم شکایت کسانی که دم از مسیحیت می‏زنند ولی واقعا بی دین‏اند، را به شما کرده‏اند؟ بهشان گفتید که اگر مسلمانها به حکم امام ،سلمان رشدی را اعدام می‏کردند،شاید کار به این‏جاها کشیده نمی‏شد؟بهشان گفتید که جواب فیلم فتنه را باید با فیلم مقابل خودش داد؟

دلم می‏خواهد سلام ما را بهشان برسانید.بهشان بگویید اگر اینجا بودید،دیگر کسی جرات داشت اینگونه دین و  پیامبرمان را به سخره بگیرد؟اصلا اگر بودید؛ اصلا کاش بودید!!!!کاش در حجاب غیبت نبودید...کاش بودید تا پدرمان سید علی نخواهد سنگینی این بار را به تنهایی بر دوش بکشد...کاش...

مادرانه